loading...

آئین مستان

روضه امام حسن,متن مداحی شهادت امام حسن,متن مداحی امام حسن,مداحی شهادت امام حسن,مداحی امام حسن,متن روضه همراه با صوت,متن مداحی همراه با صوت,متن روضه همراه با سبک

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 281 زمان : نظرات (0)

از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم
عطر بقیع می‌وزد از باغ دفترم

شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه
از گندم مزار شما ساده بگذرم

مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند
مثل همیشه در صف این خانه آخرم

*چه‌خونه ای ،چه آقایی، چه‌کریمی، قربونت برم آقا ...دیدی یه مشکلی برات پیش میاد فکر میکنی میگی
 این مشکل رو با کی درمیون بذارم؟ به اون آدم‌ِ نزدیک زندگیت فکر میکنی، باز  میگی اصلا بهش بگم؟ نگم؟ نکنه بهش بگم فکری با خودش بکنه؟ نکنه روم رو زمین بندازه؟
اما من همین قدر میتونم برات بگم هرکسی تو زمان امام ‌حسن مجتبی تو‌ مدینه زندگی میکرد، هروقت به مشکلی برمیخورد خیالش راحت بود، میگفت: میرم پیش کریم اهل بیت مشکلم رو‌ حل میکنه، دوست و دشمنم نداشت، أغوشش همیشه به روی همه باز بود .
تو قیامت میگن: اصحاب امام‌حسین کجان؟ یه جمعیت عظیمی بلند میشن، میگن اصحاب امام حسن کجان ؟ یه جمعیت کمی بلند میشن...
میخوام غربت رو بدونی، تو ‌مدینه وقتی امام‌حسن رو میدیدن از مرکب پیاده نمیشدن، از رو‌ مرکب میگفتن:  "السَّلام عَلَیکَ یا مُذِلَّ المُؤمنین"...
اینقدر سائل عطا میکرد، که سائل می موند، اصلاً باورش نمیشد، در تاریخ أوردن یه روزی از صبح تا شب صدقه و هدیه میداد به سائلهای مختلف، هرچی داشت عطا میکرد، شب یه سائلی اومد، گفت: بده آقا! در راه خدا،  حضرت فرمود: هرچی داشتم از صبح دادم، همین کفش ها مونده برام، اینارو بدم بهت برو بفروش...
دیدی میگن: فلانی به داداشش رفته؟ تو ‌گودال از حسین همه چی رو  بردن، عبا، عمامه، کلاه خود،رِدا،کفش هاارو بردن، ساربان اومد دید دست خالی مونده، انگشت و انگشتر رو برداشت .....*

نقش است بر کتیبه‌ی خلقت، هُوَ الکَریم 
ثبت است بر جریده‌ی عالم، هُوَ الکَریم

من خواب دیده‌ام پس از آبادی بقیع
نذر ضریح توست النگویِ مادرم

آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم
حالا خودم کُلونِ قدیمی این درم

گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم
گفتی که این شما و سرای برادرم

حسین جان ...حسین‌جان ...

این‌ها دو واژه‌اند که با هم غریبه‌اند
بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم

حسن جان ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 255 زمان : نظرات (0)

چه غم گَر گنهکارُ نامه سیاهم

علی ابن موسی الرَضا داد راهم

امام رئوفی که عالم فدایش

کرم کرده داد از عنایت پناهم

*من کجا مشهدت کجا، حرم تو  کجا؟.. ببین چه قدر این آقا بزرگه!

 خدا وکیلی هر کی خودش نگاه کنه، آقا چقدر بزرگه ، نه که ما خوبیم، نه اینکه ما پول داریم،نه اینکه ما قدرت داریم میایم حرمت نه؛ تو آقایی ما رو میاری، لطف توئه چرا؟*

زِفعلم نپرسید که کاهل خطایی

به رویم نیاورد من روسیاهم

سراپا شدم غرقِ دریایِ رحمت

نگویید دیگر که غرق گناهم

همه روی گردانده بودند از من

رضا کرد با چشم رحمت نگاهم

کنم ناز دیگر به طوبی و سدره

که در بوستان ولایت گیاهم

به جز دامن آل عصمت نگیرم

به غیر از رضای رضا را نخواهم

*هر کی اینجوری میره حرم خوش به حالش*

 

چو می خواست راهم دهد از کرامت

عطا کرد سوز دل و اشک و آهم

اگر خار بودم اگر پست بودم

رضا داد قَدرم رضا داد جانم

اگر کوه عُصیان بُوَد روی دوشم

اگر گشته کاهیده تن مثل کاهم

شدم خاک پای امام رئوفی

که بر شهریاران کند پادشاهم

گدایم،گدایم، گدایم، گدایم

گدای علیِ بنِ موسی الرضایم

خوشا آن غریبی که یارش تو باشی

قرارِ دلِ بی قرارش تو باشی

خوشا آنکه تنها تو را دوست دارد

چه خوشتر اگر دوستدارش تو باشی

زِ بیداد پاییز هم غم ندارد

هر آن دل که باغ و بهارش تو باشی

بر آن محتضر می برم رشک هر شب

که شمع شب احتضارش تو باشی

خراسان حریم حرم هاست، آری

حریمی که پروردگارش تو باشی

خوش آن خانه بر دوشِ دور از دیاری

که هم خانه و هم دیارش تو باشی

خوشا آن گدایی که تنهای تنها

کناری نشیند کنرش تو باشی

*یه نگاه کرد به گنبد امام رضا گفت: این همه زائر دارن باهات حرف می زنن، هر کی یه چیزی میگه، یکی میگه مادرم مریضه، یکی میگه خونه میخوام، قرض دارم، حاجت دارم، هر کی یه جوری حرف می زنه*

خوشا آن گدایی که تنهای تنها

کناری نشیند کنارش تو باشی

*همه دارن با امام رضا حرف می زنن یکی دم پنجره فولادِ، یکی صحن گوهرشاده، یکی صحن عتیقه، هر کی یه جوری داره حرف می زنه درد و دل می کنه درداشُ میگه، مادرم مریضه این گرفتاری رو دارم ،یک لحظه از ذهنش خطور کرد که آقا این همه دارن هم زمان باهات حرف می زنن جواب این همه مردمُ چجوری میدی؟

یه وقت پرده ها رفت کنار، دید کنار هر زائر یه امام رضاست، سر فرصت داره حرفاشونُ گوش میده ..*

خوشا آن گدایی که تنهای تنها

کناری نشیند کنارش تو باشی

خوشا آن تهیدست بی برگ وباری

که در این چمن برگ و بارش تو باشی

خوشا آنکه یک عمر پروانه ات شد

که یک لحظه شمع مزارش تو باشی

بوَد ناز بر لاله زارِ خلیلش

کسیکه را که بر دل شرارش تو باشی

شعاری به پیشانی خود نوشتم

خوشا آنکه تنها شعارش تو باشی

گدایم،گدایم، گدایم، گدایم

گدای علی بنِ موسی الرضایم

ما را به کسی جز  تو نظر عیب بود

کوبیم اگر درِ دگر عیب بوَد

* هرکی روزیِ محرم میخواد، گریه کنای امام حسین جمع شدن دور هم.. آقا جان !*

با دست تُهی آمدنم عیبی نیست

با دست تُهی رَوم اگر عیب بوَد

*یه نگاه کرد به دور و اطراف با حرم پیغمبر وداع کرد امام رضا، با همه اهل و عیالش وداع کرد، سوار بر ناقه شد فرمود: من دارم میرم پشت سرم گریه کنید .. گفتن آقا خوبیت نداره پشت سر مسافر گریه کنن، فرمود اون مسافری که امید به برگشت داره .. من دیگه مدینه برنمی گردم، من دیگه مدینه رو نمی بینم .. دیگه همه می دونن یعنی چی این حرف ..

یابنَ شَبیب اِن کُنت باکیا لِشیء فَابکِ لِلحُسین

هیچی برا مرد سختر از این نیست بخواد بره خداحافظی کنه زن و بچه ش تو محاصرۀ اوباش باشن ..

کس ندید در عالم این چنین گرفتاری

شه رود به میدانُ و زن کند جلوداری

کشته شد اگر شاها عباسِ علمدارت

من به جای عباست میکنم علمداری

راوی دشمنِ، میگه همچین که زن و بچه ریختن دور و برِ مرکبِ ابی عبدالله، یه صحنه ای دیدم دلم آتش گرفت دیدم حسین رو مرکب نشسته یه دختری هم جلو آمده هی میگه بابا تشنگی داره منو میکشه ..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 149 زمان : نظرات (0)

"صلی الله علیک یا سیدنا الغریب صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم صلی الله علیک یا سیدناالعطشان"

*با امام رضا گریه کنیم...بسم الله ...* *حسین‌جان یه سلام میخوام بدم‌و یه توضیح بدم برا گریه کنا .... "صلی الله علیک یا سیدنا الظمعان" *عطشان و ظمعان هر دو‌ تو لغت یعنی تشنه، اما عطشان به کسی میگن که تشنه است اگه آبش بدی زنده می مونه...ولی ظمعان‌کسیکه آبش بدی آبش ندی تلف میشه... دوتا لبهاش مثل دوتا چوب خشک بهم میخورد، هی صدا میزد: عربا جیگرم داره میسوزه..."صلی الله علیک یا سیدنا العریان"* اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن برجسم صدچاکت نکردن *یه نیشتر اول روضه به دلت بزنم آبش ندادن کفنش نکردن ..* اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن برجسم صدچاکت نکردن * تو اخبار آوردن وقتی امام رضا اومد وداع کنه به اهل و عیالش فرمود گریه کنید ..‌ اما من یه آقا سراغ دارم اومد وداع کنه به اهل وعیالش گفت مبادا گریه کنید .. آخه اینا به اشک شما میخندن .... امام رضا باهمه یکی یکی خداحافظی کرد اما این خداحافظی حال یه خواهر رو از همه بیشتر بهم ریخته.. هی امام رضا میرفت، هی برمیگشت حضرت معصومه رو‌میدید... چشما پر از اشک‌..یه جمله میخوام بگم، آقا رفت دیدن حضرت معصومه رفت بالای پشت بام خونه ایستاد هی میدیدم امام رضا دارن دور میشن .. منم یه خانوم سراغ دارم هرچی حسین دور میشد، هی صدا: میزد "مهلا مهلا..." یا حضرت معصومه اومدی بالای بلندی قشنگ ببینی رضارو اما دیگه کسی امام رضارو دوره نکرد... زینب اومد بالا بلندی دید دور گودال شلوغه ..نیزه دارمیره‌ جلو برمیگرده شمشیر دار میره جلو برمیگرده یه عده دامان رو پرسنگ کردن میرن‌جلو برمیگردن، میگن به نیت قربة الی الله بزن....دیدن یه عده پیرمردا عصا زنون دارن میان یکی یکی عصارو بالا میبرن ... چه خبره ؟بگم همه دادبزنید....*

جنجاله، مادرِ تو وسطِ گوداله

 زیر اسبا بدنت پاماله

 توی دست دشمنا خلخاله

 شمشیرِ بدنت، پُر از سنان و تیره

 نیزه با پهلوی تو‌ درگیره

یه نفر میگه ببر که دیره

 میبُرن رگای حنجرتو میبرن

 دارن از پشت سرتو میبرن

 حسین حسین حسین ....

میدُزدن دارن از هم، سَرِ تو‌ میدُزدن

 سرآب آور‌ تو‌ میدزدن ..حسین

معجر خواهرتو میدُزدن حسین

 یابن شبیب عمه ما راه دور رفت

میخواست قتلگاه بماند به زور رفت

 آتش گرفت چادرش اما کسی ندید

 پنجاه وپنج سال قدش را کسی ندید

 یابن شبیب عمۀ ما احترام داشت

 چندین امام زاده و چندین امام داشت ..

یا بن شبیب بس که زمین خورد جان نداشت

میخواست راه علقمه گیرد توان‌نداشت

یابن شبیب مشک‌ گرفتار تیر شد

 یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد

 گفت تلاش کرد نیفتد ولی زپا افتاد

 شبیه مادر خود بین کوچه ها افتاد

 چه خوب شدکه مسیر عبور خلوت بود

 کسی ندید که آقای ما کجا افتاد

 شبیه چادر خاکی عبا شده خاکی

 به پای خویش نیوفتاد بی هوا افتاد

کسی مزاحم جان دادن امام‌نشد

 به یاد چکمه وگودال کربلا افتاد

 میان آن همه قاتل یکی جلو آمد

 به ضرب نیزه او شاه از صدا افتاد

کنار گودی گودال مادرش میدید

 محاسن پسرش دست بی حیا افتاد

 به اسبها همگی نعل تازه کوبیدن

به این دلیل بدن بین بوریا افتاد

میان کوچه و بازار بسکه رقصیدن

 سَرِ بریدۀ آقا زنیزه ها افتاد

میون کوچه و بازار کار از کار گذشت

 زینب از میونِ انظار گذشت

 از سر کوچه و بازار گذشت

. . *میگن: امام رضا از خونه مأمون اومد بیرون یه دست به دیوار گرفته بود یه دست رو‌ دلش گذاشته بود .میگن امام رضا تو کوچه هی نفس نفس میزد هی رو خاک می‌نشست بلند میشد، به هر بنشستن وبرخاستن میگفت ای مادر... این روزا یه مادر هم سراغ دارم دست رو دلش گرفته بود، این مادر هم هی صدا میزد:آه محسنم ....* .

 دانلود بخش اول 

 دانلود بخش دوم 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 189 زمان : نظرات (0)

"السلام علیک یا مولانا یا اباالحسن یاعلی بن موسی الرضا المرتضی و رحمة الله وبرکاته

در طوس جلال كبريا مي بينم

بي پرده تجلّي خدا مي بينم

 در كفش كن حريم پور موسي

 موسي كليم با عصا مي بينم

 در صحن تو، یا ضامن آهو گفتم

 با اشک وضو گرفته یاهو گفتم

در مسجدِ عشق رفته بودم به نماز

گفتند اذان بگو ! من از او گفتم

محبوب رضاست هرکه دل ‌ريشتر است

 از کعبه صفای اين حرم بيشتر است

اينجاست طبيبی که ندارد نوبت

هر دل که شکسته‌تر بُوَد پيشتر است

 *گفت: از یکی از خادمای امام رضا سئوال کردند که شما این همه ساله خدمت امام هستی تاحالا چه چیز عجیبی دیدی؟ گفت: یه چیز عجیبی دیدم که هنوز سالیان زیادی گذشته خودم هم نمی‌فهمم که چه اتفاقی افتاده... گفتن: مگه چی شده؟ گفت: دیدم از دور یه پیرمردی دست زن و بچه و اهل و عیالش رو گرفته، از وَجناتش معلومه دهاتیه از روستا اومده، من پای مناره ای ایستاده بودم تا به من رسید از من سوال کرد: آقا مثل اینکه شما با این هیبت یه مسئولیتی اینجا داری؟ گفتم:جانم بفرمایید، سئوالی دارید؟ گفت: سوالم اینه: آقا امام رضا کجا جلوس میکنه ما برسیم خدمتش؟ گفتم: مگه تا حالا اینجا نیومدی؟ گفت دفعه ی اولمه با زن و بچه اومدیم سری به این آقا بزنیم... من تو عالِم خودم گفتم یه کم سر به سرش بذارم، خسته هم بودم، گفتم این پله های مناره رو بگیرید برید بالا اون بالای بالا امام رضا نشسته، اونجا هرکی میخواد امام رضا رو ببینه میره بالای اون مناره ها و حضرت رو زیارت میکنه میاد... از من تشکر کرد خوشحال دست زن و بچه شو گرفت، گفت بیایید بریم خدمت آقا، چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید، دیدم داره برمیگرده هی میگه: امام رضا! قربونت برم... اومد پایین ازش سوال کردم چی شد؟ گفت: همچین که چند تا پله بالا رفتیم خود آقا محبت کرد اومد پایین، فرمود: پله ها زیاده خسته میشید یه دستی هم سر من و زن و بچه ام کشید،فرمود: زیارتتون قبوله، برگردید...*

الا ای دردمندی که به دل مهر رضا داری

 ز دوزخ از چه می ترسی تو جنت زیر پا داری

 چو بگذاری قدم در وادی مشهد مشو غافل

 که مأوا در حریم بارگاه کبریا داری

 به رؤیا دردمندی چهارده خیمه به دشتی دید

 که یاد چهارده معصوم خوش باشد به یاد آری

چو از بهر گدایی بر نخستین خیمه وارد شد

ندا آمد که هستی و اقامت در کجا داری؟

 بگفتا سائلی بی خانمانم اهل ایرانم

ندا آمد چرا دیگر به لب شور و نوا داری؟

 برو در خیمه ی دهم حضور حجت هشتم

 چه غم داری تو ایرانی به ایران تا رضا داری

 *اومدی خدمت امام رضا، حالا هرکی گدای روز آخر ماه صفرِ، دستش رو جلو بگیره، قسم بدیم امام رضا رو، این قسم ردخور نداره

الا ای صاحب خیمه به جان مادرت زهرا

بگیر از دست ما چون آبرو پیش خدا داری

 رضا جان صحن و ایوانت همیشه پر زمهمان باد

جسارت میکنم آقا خبر از کربلا داری؟

 *فرمود: اباصلت! اگه دیدی عبا به سر کشیدم دیگه با من حرف نزن، بدون کار من دیگه تمومه، اباصلت میگه: دل تو دلم نبود کِی امام رضا میاد؟ یه وقت دیدم داره میاد عبا به سر کشیده هی دست به دیوار میگره، نوشتند: چندین بار هی رو خاک نشست، گاهی صدا میزنه ای جگرم، گاهی صدا میزنه وای مادرم...آمد داخل حجره، تمام درهای حجره بسته، اباصلت میگه: یه وقت نگاه کردم دیدم یه آقازاده خوش سیمایی وارد شد، آقازاده! من همه ی درها رو بسته بودم شما از کجا واردشدی؟ فرمود: اباصلت! خدایی که من رو به یک چشم به هم زدن از مدینه به توس میاره از پشت درهای بسته هم عبورمیده...رها کن این حرفها رو، بگو بابام کجاست؟ اومد سر امام رضا رو به دامن گرفت: ناگهان جانِ به لب آمده برگشت به تن، یه جانی گرفت امام رضا، چرا؟ آخه پسر آمد دَمِ آخر به کنارِ پدر، آری جوادالائمه آمد سر بابا رو رویِ زانو گذاشت، ردای امامت رو تحویل گرفت اما کربلا برعکس شد، نوشتند هفت قدم مانده به بدن علی اکبر، دیدن ابی عبدالله از رو مرکب افتاد، هی با سر زانو خودش رو میکشونه کنارِ علی...* ای پسر من پدر پیر تواَم پدرِ پير و زمين گير تواَم این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیرانداز نیست *مگر علی اکبر اولین کسی نبوده از بنی هاشم که به میدان رفته، چه اَمری به ابی عبدالله رسیده بوده، چه حالتی زینب دیده بوده، که جای اینکه اول عباس و جوان‌هایِ بنی هاشم بیایند خودشون رو برسونند، زینب خودش رو رسوند کنارِ بدنِ علی اکبر ؟ ابی عبدالله دید یه دستی رو شونه اشِ، سر بلند کرد دید زینب اومده، ابی عبدالله صدا زد: علی جان! هرچی صدات کردم جواب ندادی، اما پاشو ببین چه خبره...* خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نا محرم ببر گوهر ولای تو، به طینت من بود ای صنمَم ذکر خوب نام تو، عبادت من بود ای صنمَم تو دلبر جانانه، من عاشق دیوانه تو شمع ولا و من، بر گِرد تو پروانه هر زمان اسیر و مست، زِ جرعه ی باده ی نام توأم شاه عالمم که من، غلامِ غلامِ غلامِ توأم من مِهر ولا دارم، گر بار خطا دارم در روز قیامت هم، شادم که رضا دارم روشنی شمس و مه، زِ آجر گنبد زرد رضاست صحن با صفای او مدینه و مکه و کرب و بلاست بنده ی گدا کجا، که شامل لطف رضا بشود عبد بی حیا کجا، که زائر کرب‌ و بلا بشود خجلت زده‌ام کردی، از بس که کرم کردی از لطف گدایت را، راهیِ حرم کردی ای حیدر شهسوار وقت مدد است ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست .

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 569 زمان : نظرات (0)

كَرَم كنارِ كريميِ تو كم آورده
به پيشگاه تو درياي غم نم آورده

نبود داغ تو كمتر ز داغ عاشورا
خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده

گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر تو
چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده

يك عُمر خونِ جگر خورده اي و حالا او
براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده

براي تير زدن برتن‌مطهر تو
چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده

جدا مكن به بد و خوب، مادرت ما را
ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده

دوباره بين غزل نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطرِ تو آزردم

مرا ببخش اگر باز ناله سر دادی
مرا ببخش اگر یاد کوچه افتادی 

*غریب اون‌کسی نیستش که حرم‌نداره، غریب اون کسی نیستش که زائر نداره، غریب اون کسی نیستش که یار و یاوری نداره، غریب اون کسی است که جلو چشمش مادرش رو بزنن نتونه کاری بکنه ..*

همیشه زخم غمی کهنه روی بالت بود
سپید موی تو شد گرچه پنج سالت بود

تو قامتی که شد از غم خمیده را دیدی
 تو آنچه که هیچ کسی هم ندیده را دیدی 

به روی خاک تو دیدی ستاره افتاده
به پیش چشم خودت گوشواره افتاده 

غریب آقا ..غریب آقا ...

چگونه قلب تو دیگر به سینه ات بند شود
چگونه فاطمه از خاکها بلند شود

گرفت دست تو را و کمی تبسم کرد
ولی چه فایده که راه خانه را گم کرد

میریزه اشکام آخه دست من نیست
غمی مثه غربتِ تو وطن نیست

با اینکه اهل بیت همه غریبن
هیچکی غریب تر از امام حسن نیست

غربت آقام انقدر وسیعه
که میزنه آتیش به جون شیعه

براش بمیرم زائرای قبرش
کبوترای خاکیِ بقیعه

دنیا نمیخواست راحتش بذاره
از در و دیوار غم براش بباره

تو همه چی شبیه مادرش شد
حتی تو خونش امنیت نداره

این نوه ی پیمبره مدینه
با جگر پاره روی زمینه

آخه کجا دیدید که روزه داری
روزش رو وا کنه با زهر کینه

یه روز خوش ندیده تو حیاتش
سَمّی که خورد از غما داد نجاتش

داره میسوزه و میون تشتی
لخته به لخته ریخته خاطراتش

*اول کاری که امام حسن کرد،اون  زنِ ملعونه رو‌گفت زود برو، قربون محبتت آقاجان!... فرمود:  زود برو حسینم بیاد زنده ات نمیذاره...

اینقدر غریبِ، چندبار زهرش دادن، زود گفتن‌خواهرش زینب بیاد، با عجله زینب اومد، طلب تشتی کرد، زینب خوشحال شد گفت: مثل دفعات قبل زهر رو بالا میاره، خواهر داره نگاه میکنه، یه وقت نگاه کرد دید پاره های جگر حسن، لبا خونیِ، سر رو بالا آورد، گفت: زینب راحت شدم، دیگه از حالا به بعد چشمم به مغیره نمی افته، زینب به سر و صورت زد، مگه میشه زینب حسین رو صدا نکنه! گفت: زود خبر بدید داداشم بیاد، تا اباعبدالله اومد دید برادرش جگرش پاره پاره است، حسن رو بغل گرفت، آقای من! مولای من! چه بلایی سرت اومده؟ ابی عبدالله بغلش گرفت، سر امام‌حسن رو شونه ی حسین افتاد... 
چقدر خوبه که آدم  این لحظه ها داداشش بغلش بگیره، صدازد: حسین‌جان! همه بچه هام رو به تو‌می سپارم ، حسین جان گریه نکن داداش!  اما فقط بهت بگم " لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ" هیچ روزی مثل روز تو نیست...

اما همین‌جا یه سؤال دارم حسین جان! اینجا داداش حسنت رو تونستی بغل بگیری، دوتایی دست رو‌ گردن هم انداختین، حرف میزدید، اما چی کشیدی کنار اون بدنی که دست نداشت ... گفت میخوام بغلت کنم  نمیتونم، میخوام ببینمت چشمی ندارم ...
یادت باشه اکه حسین رو ‌تو‌گودال کشتن، اباالفضل رو هم‌تو‌ی گودال کشتن، گفت: حسین‌جان! من رو‌ سمت خیمه ها نبر،به دو‌دلیل، یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم، یکی اینکه اگه من رو اینجوری از گودال بیرون ببری میفهمن بی علمدارشدی، میترسم به خیمه ها حمله کنن...حسین ...*

 دانلود بخش اول 

 دانلود بخش دوم 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 261 زمان : نظرات (0)

ابی عبدالله میگن هفتاد چوبه تیر از تابوت برادرش امام حسن مجتبی کشید بیرون، نشست کنار بدن، شروع کرد حرف بزنه...گفت:داداش! غارت زده به اونی نمیگن که مالش رو بردند...غارت زده به من میگن که برادری مثل تو رو از دست دادم...
اما این جمله خیلی آشناست، این جمله ما رو می بره علقمه، آخه ابی عبدالله این آخرین باری نبود که تیر از توی پیکر بیرون می کشید، ابی عبدالله آخرین باری نبود که این جمله رو فرمود...کنار نهر علقمه هم اومد، نشست بغل بدن برادرش عباس، یکی یکی این تیرها رو از تو بدن عباسش در می آوُرد، یک مرتبه عباس یه نگاهی بهش کرد... حسینم! خونا رو از رو چشمای من پاک کن..بذار یه بار دیگه ببینمت داداش...اونجام ابیعبدالله این حرفو زد.گفت: داداش غارت زده منم که دارم تو رو از دست میدم....

من امشب میخوام برم کوچه های مدینه، مگه میشه نام امام حسن برده بشه و نام کوچه های مدینه برده نشه...؟!خودش به عبدالزهرا در عالم رؤیا فرمود:این جوری برام روضه بخون: اون روزی که دستم به دست مادرم بود، از کوچه ها رد می شدیم... همچین که جلوی ما رو  اون نانجیب گرفت...همچین که اون نامرد تو گوش مادرم زد، مادر ما یه کمی خودش رو جمع و جور کرد،گفت:...*

 پسرم! من درست می بینم؟
آسمان مدینه دود شده...

گونه ام درد میکند مادر
تو ببین صورتم کبود شده؟

حسنم

تو که دیدی چه ضربه ای خوردم
مادرت را ببین چه مظلوم است

درد را می شود تحمل کرد
تو ببین جای دست معلوم است؟

*میخواهیم بریم خونه، این جوری نمیشه حسن جان!...*

قبل از اینکه به این محل برسیم
خانه از دوردست پیدا بود

جانِ مادر بیین کجا هستیم
خانه ما همین طرف ها بود؟!

حالت از حال من وخیم تر است
ضربه روحیِ بدی خوردی

مادرت را ببخش میدانم
بین کوچه به جای من مُردی

حسنم

حال و روزِ خوشی ندارم من
حال و روز تو بهتر از من نیست

لب ببند و نگو چه رخ داده
روضه ما دوتا به گفتن نیست

روضه اینجا تمام شد شاید
خانه مرتضی ولی روضه ست

اینکه مجبور می شوم مِن بعد
رو بگیرم من از علی روضه ست
ــــــــــــــــــ
به جون مادرم،ازت نمیگذرم
بردار پاتو از چادر مادرم

حیف که قدت ازم، نامرد بلندترِ
برو یه کم عقب ناموسِ حیدرِ

غیرت مگه نداری،حرمتش رو نگه دار
مگه نمی بینی که با سر خورد به دیوار

چه ضربه ای زدی که شکسته زیر ابرو
کُشتی مادرم رو ضربه نزن به پهلو

خونه از این وَره،کجا داری میری؟!
می کشیم تا که دست به پهلو می گیری

مادر تو رو خدا بلند شو از زمین
بگو مدد علی،امیرِمؤمنین

بد زدنت...جلو چشای حسنت
ناحِلَةَ الجِسم شدی،چقدر می لرزه بدنت

من ایستاده بودم،دیدم که در افتاد
حسن ناله می زد،بابا مادر افتاد

تو افتاده بودی، درم روی زانوت
دیدم هر کی رد شد،لگد زد به پهلوت

 

تعداد صفحات : 197

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 166
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 1,361
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 1,361
  • بازدید ماه : 103,904
  • بازدید سال : 1,146,045
  • بازدید کلی : 19,651,873